فرا ارتباط

دست نوشته های نفر اول کنکور ارشد ارتباطات

فرا ارتباط

دست نوشته های نفر اول کنکور ارشد ارتباطات

رشته هایی که خرد می شوند

رشته هایی که خرد می شوند

چرا روزنامه نگاری و علوم ارتباطات باید از رشته های دانشگاهی حذف شوند؟

حسین کرمانی

 

توزیع دفترچه انتخاب رشته امسال با سالهای قبل متفاوت بود. با انتشار این دفترچه مشخص شد که دانشگاه علامه طباطبایی در 13 رشته علوم انسانی دانشجو نمی پذیرد. در بین این رشته ها، رشته هایی هستند که در بسیاری از دانشگاههای دیگر کماکان دانشجو می پذیرند اما تنها دانشگاه علامه بوده است که در این سالها در دو رشته روزنامه نگاری و روابط عمومی دانشجو می پذیرفته است. بنابراین،  دیگر هیچ دانشگاه دولتی ای در کشور نیست که در این دو رشته دانشجو بگیرد و این نکته جای بسی تامل دارد.

از روابط عمومی شروع می کنم تا برسم به روزنامه نگاری. این دو حوزه شباهت های بسیاری با یکدیگر دارند، اول از همه اینکه هر دو زیرمجموعه علوم ارتباطات اجتماعی هستند، هر دو رشته های به نسبت جدیدی هستند و .... اما شباهت اصلی ای که این دو رشته با یکدیگر در ایران پیدا کرده اند این است که جدی گرفته نمی شوند؛ نه از سوی مردم و نه از سوی دولت ها. برای اثبات این مدعا تحقیق علمی چندانی صورت نگرفته است اما نگاهی به دور و اطرافمان این نکته را روشن می کند. به نظر شما چند درصد از مدیران روابط عمومی دستگاه های خصوصی و دولتی کشور در این رشته بصورت تخصصی درس خوانده اند؟ اصلا چند درصد آنها با وظایف این حوزه آشنایی دارند؟ آیا غیر از این است که روابط عمومی در کشور ما در بهترین حالت در دستگاههای خصوصی تبدیل به واحد بازاریابی و در دستگاههای دولتی نیز واحدی برای نوشتن پارچه و پلاکارد و چاپ تقدیر و تسلیت و ... شده است؟

اما در حالیکه رشته روابط عمومی عمر چندانی ندارد و نحوه ورود آن به کشور چندان جای سوال و چالش ندارد، روزنامه نگاری به نسبت قدیمی تر است و از بدو ورود با دردسرها و مشکلات زیادی دست و پنجه نرم کرده است. این ضرب المثل فارسی در اینجا بسیار کاربرد دارد که می گوید، خشت اول گر نهد معمار کج، تا ثریا می رود دیوار کج. چرا که روزنامه نگاری از همان بدو ورود از سوی جامعه و دستگاه سلطنت قاجاری درست فهم نشد. سلاطین قاجار هیچ انتظاری از روزنامه و روزنامه نگار نداشتند جز این که مجیز آنها را بگوید و تمثال آنها را به زیور طبع آراسته سازد. اینگونه بود که نخستین روزنامه ایرانی، کاغذ اخبار میرزا صالح، تنها مدیحه گویی شاه بود و بعنوان مثال روزنامه وطن که در سرمقاله خود از آزادی دم زد به شماره دوم نرسید. در این بین بودند بسیاری افراد که به این امر دامن می زدند. افرادی چون اعتمادالسلطنه که مدیر اداره انطباعات ناصری بود و خود چندین و چند روزنامه، از جمله روزنامه رسمی دولت علیه ایران را منتشر می کرد. اینگونه بود که از همان آغاز، روزنامه نگاری در ایران چون طفل ناقص الخلقه ای بدنیا آمد و دیوار کج بالا رفت. اینهمه ادامه پیدا کرد تا اینکه افرادی چون مصباح زاده و دکتر معتمد نژاد سعی کردند  با تاسیس این رشته و دانشکده علوم ارتباطات اجتماعی در دانشگاه علامه طباطبایی افرادی متخصص برای روزنامه نگاری تربیت کنند تا حداقل روزنامه نگاران با کار خود آشنا باشند.

اما با اینحال هنوز هم روزنامه نگاری در جامعه جدی گرفته نمی شود. انصافا چند درصد از روزنامه نگاران ما که در حال حاضر نیز در نشریات مشغول به کارند و فرض بگیریم به این حوزه نیز علاقه دارند، از کارمندان صدا و سیما می گذریم که بیشتر از آنکه روزنامه نگار و خبرنگار باشند تنها و تنها کارمندند، موفق شده اند در این رشته بصورت تخصصی تحصیل کنند و تنها به استعدادهای ذاتی خود بسنده نکنند؟ اصلا یک روزنامه نگار در جامعه چقدر جدی گرفته می شود؟ چند نفر روزنامه نگاری را یک شغل محسوب می کنند؟

توجه به این نکات روشن می کند که اتفاقا باید در دانشگاههای کشور به این دو رشته اهمیت بیشتری داده شود تا افراد متخصص و کارآمد تربیت شوند. حال در این میان و با این شرایط حذف این دو رشته از تنها دانشگاه دولتی ای که در این رشته ها دانشجو می پذیرد چه توجیه و معنی ای می تواند داشته باشد؟ آیا تمام تلاشهای کسانی که سعی در تاسیس این رشته ها و دانشکده علوم ارتباطات اجتماعی کرده اند باید یک شبه بر باد رود؟

 -----

این مطلب سرمقاله شماره آتی ماهنامه گزارش است.